نشانه ظالم چهار چيز است :1ـ با نافرمانى به مافوقش ستم مى كند،2ـ به زيردستش با غلبه فرمانروايى مى كند،3ـ حقّ را دشمن مى دارد،4ـ و ستم را آشكار مى كند.
نزد خداوند سخنى پذيرفته نمى شود، مگر آن كه همراه با عمل باشد، و سخن و عملى پذيرفته نمى شود، مگر آن كه همراه با نيّت خالص باشد، و سخن و عمل و نيّتى پذيرفته نمى شود، مگر آن كه مطابق سنّت باشد.
اثنان يعجلهما الله في الدنيا البغي وعقوق الوالدين
دو چيز را خداوند در اين جهان كيفر ميدهد: تعدي، و ناسپاسي پدر و مادر.
انسان، موجودي اجتماعي است و بدون ارتباط با افراد جامعه، هرگز نمي تواند به مراحل رشد، كمال و سعادت برسد و در اين زمينه موفقيت انسان در گرو جلب دوستي ديگران است. به اين سبب، هر كسي در اين جهان دوست دارد تا در دل انسانها نفوذ كرده، طرف مقابل را با خود هم رأي و هماهنگ كند؛ زيرا براي موفقيت در يك تعامل اجتماعي، بهترين گزينه و روش، همان نفوذ در دل افراد جامعه و فتح دل آنان است.
رمز توفيق پيشوايان ديني ما، به ويژه رسول مكرم اسلام(ص) نيز، در ارتباط متعالي و تنگاتنگ اجتماعي با مردم نهفته است. آن بزرگواران براي نيل به اهداف آسماني و مقدس خويش تلاش مي كردند تا دل و جان مخاطبان را تسخير كنند و ارزشها و معارف الهي - انساني، بهتر و عميق تر در وجود مخاطبان شان جاي گير شود. در اين راستا، پيامبر اكرم(ص) به عنوان معلم بشريت، عامل اصلي زمينه سازي تربيت اخلاقي صحيح اجتماعي را در پرورش نسلي شايسته و با ادب معرفي مي نمايد كه تحقق اين هدف در سايه تربيت فرزندان صالح توسط خانواده است: «حق الولد علي الوالدان يحسن اسمه و يحسن ادبه» (متقي هندي، 1409ق، ج 6، ص477).
در ذيل برخي از شاخصه هاي تربيت اجتماعي با استناد به سيره ي نظري و عملي پيامبر اكرم(ص)، بررسي مي شود.
صداقت و راستگويي، از اعمالي نيك و يكي از فضيلت هاي بزرگ انساني است كه در همه مكاتب الهي و حتي مكاتب مادي داراي ارزش والا است. فطرت پاك انسان ايجاب مي كند كه آدم سالم و متعادل، دل و زبانش يكسو و هماهنگ باشد، ظاهر و باطنش يكي باشد و آنچه را باور دارد بر زبان جاري كند.
منابع روايي اسلامي با الفاظ و تعابير مختلفي بر راستگويي مسلمانان تأكيد كرده و آن را از اصول ايمان و تديّن به حساب آورده است.
خداوند در سوره نحل مي فرمايد: «جز اين نيست كساني كه ايمان نياورده اند و نشانه هاي خداوند را تصديق نكرده اند، دروغ مي بافند ». يعني دروغگو ايمان به آيات خداوند ندارد.
آن حضرت «قول باطل» يعني «دروغ» را از بزرگترين گناهان كبيره، معرفي مي كند (حرعاملي، 1409ق، ج 16، ص 125).
صداقت و راستي در گفتار و اعمال فرستادگان الهي موجب جلب اطمينان مردم به پيامآوران الهي ميشود و زمينه را براي پذيرش دعوت آنها فراهم مي آورد. به عبارت ديگر، اعتقاد به دروغ بودن گفتار رسولان الهي سبب سلب اعتماد مردم از آنها ميشود.
رسول خدا(ص) در مورد قباحت دروغگويي فرمود: مؤمن هر گاه بدون عذر دروغي بگويد هفتاد هزار ملك او را لعنت مي كنند و بوي گندي از قلبش بيرون مي آيد كه تا به عرش مي رسد و خداوند به سبب اين دروغ گناه هفتاد زنا، كه كمترين آن زناي با مادر است براي او مي نويسد (نوري، 1408ق، ج 2، ص 84).
ج) تربيت اخلاق اقتصادي
دين اسلام، هم دين دنياست و هم دين آخرت. مكتب و آيين مقدس اسلام در كنار توصيه به اصلاح امر آخرت، به سامان بخشيدن دنيا نيز سفارش خاصي كرده است. اين امر نشانگر آن است كه، اسلام درباره وضعيت اقتصادي پيروانش بي تفاوت نمانده و با ارائه راهكارهايي بسيار ارزشمند، سمت و سويِ شكوفايي اقتصادي را نشان داده است.
در اين راستا دين اسلام در بُعد تربيت امور اقتصادي دنيوي، به خصوص در مصارف زندگي بر رعايت ميانه روي و تعادل تأكيد نموده است.
بي شك يكي از مهم ترين انگيزه هاي مكتب اسلام در توصيه به شكوفاسازي اقتصاد و بهره مندي از دارايي كافي، نقش مهم يك اقتصاد مطلوب در زمينه سازي تقويت دينداري و اصلاح امر آخرت است.
پيامبر اكرم(ص)، در كنار همه ابعاد معنوي و تعالي بخش خويش، سيمايي متعالي از تربيت اقتصادي به جاي گذاشته اند. آن حضرت بر مسأله اقتصاد اهتمام ويژه اي داشته اند. ايشان، هم خود به سامان بخشيدن آن همت مي گماشتند و هم پيروانشان را به اين امر فرا مي خواندند.
در ادامه اين بخش، ساده زيستي و قناعت و دوري از تجمل، به عنوان يكي از شاخصه هاي اقتصادي زندگي، در سيره پيامبر اكرم (ص)، بررسي مي شود
زهد و ساده زيستي از اصول زندگي پيامبر بود.ساده غذا مي خورد، ساده لباس مي پوشيد و ساده حركت مي كرد.زيرا اندازش غالبا حصير بود.بر روي زمين مي نشست.با دست خود از بز شير مي دوشيد و بر مركب بي زين و پالان سوار مي شد و از اينكه كسي در ركابش حركت كند به شدت جلوگيري مي كرد.قوت غالبش نان جوين و خرما بود.كفش و جامه اش را با دست خويش وصله مي كرد.در عين سادگي طرفدار فلسفه فقر نبود، مال و ثروت را به سود جامعه و براي صرف در راههاي مشروع لازم مي شمرد، مي گفت: نعم المال الصالح للرجل الصالح .
چه نيكوست ثروتي كه از راه مشروع به دست آيد براي آدمي كه شايسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف كند.
و هم مي فرمود: نعم العون علي تقوي الله الغني .
مال و ثروت كمك خوبي است براي تقوا.
پيامبر در معاشرت با مردم، مهربان و گشاده رو بود.در سلام به همه حتي كودكان و بردگان پيشي مي گرفت.پاي خود را جلو هيچ كس دراز نمي كرد ، اگر سه روز يكي از اصحاب را نمي ديد سراغش را مي گرفت، اگر مريض بود عيادت مي كرد و اگر گرفتاري داشت كمكش مي نمود.در مجالس، تنها به يك فرد نگاه نمي كرد و يك فرد را طرف خطاب قرار نمي داد، بلكه نگاههاي خود را در ميان جمع تقسيم مي كرد.از اينكه بنشيند و ديگران خدمت كنند تنفر داشت، از جا برمي خاست و در كارها شركت مي كرد.مي گفت: «خداوند كراهت دارد كه بنده را ببيند كه براي خود نسبت به ديگران امتيازي قائل شده است.
در خانواده مهربان بود، نسبت به همسران خود هيچ گونه خشونتي نمي كرد و اين بر خلاف خلق و خوي مكيان بود.بدزباني برخي از همسران خويش را تحمل مي كرد تا آنجا كه ديگران از اينهمه تحمل رنج مي بردند.او به حسن معاشرت با زنان توصيه و تاكيد مي كرد و مي گفت: همه مردم داراي خصلتهاي نيك و بد هستند، مرد نبايد تنها جنبه هاي ناپسند همسر خويش را در نظر بگيرد و همسر خود را ترك كند، چه، هر گاه از يك خصلت او ناراحت شود خصلت ديگرش مايه خشنودي اوست و ايندو را بايد با هم به حساب آورد.
او با فرزندان و با فرزندزادگان خود فوق العاده عطوف و مهربان بود، به آنها محبت مي كرد، آنها را روي دامن خويش مي نشاند، بر دوش خويش سوار مي كرد، آنها را مي بوسيد و اينها همه بر خلاف خلق و خوي رايج آن زمان بود.روزي در حضور يكي از اشراف، يكي از فرزندزادگان خويش - حضرت مجتبي(ع) - را مي بوسيد، آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتي يك بار هيچ كدام از آنها را نبوسيده ام.فرمود: من لا يرحم لا يرحم (1).
كسي كه مهرباني نكند رحمت خدا شامل حالش نمي شود.
نسبت به فرزندان مسلمين نيز مهرباني مي كرد.آنها را روي زانوي خويش نشانده، دست محبت بر سر آنها مي كشيد.گاه مادران، كودكان خرد سال خويش را به او مي دادند كه براي آنها دعا كند.اتفاق مي افتاد كه احيانا آن كودكان روي جامه اش ادرار مي كردند.مادران ناراحت شده و شرمنده مي شدند و مي خواستند مانع ادامه ادرار بچه شوند.او آنها را از اين كار به شدت منع مي كرد و مي گفت: مانع ادامه ادرار كودك نشويد، اينكه جامه من نجس بشود اهميت ندارد، تطهير مي كنم.
پيغمبر اكرم حضرت محمد بن عبد الله(ص)كه نبوت به او پايان يافت، در سال 570 بعد از ميلاد متولد شد، در چهل سالگي به نبوت مبعوث گشت، سيزده سال در مكه مردم را به اسلام دعوت كرد و سختيها و مشكلات فراوان متحمل شد و در اين مدت گروهي زبده تربيت كرد و پس از آن به مدينه مهاجرت نمود و آنجا را مركز قرار داد. او اين دستور را با كراهت تلقي كرد و چون نمي خواست از دستور عموي خويش تمرد كند به عمو گفت: روي خويش را برگردان تا بتوانم جامه ام را بكنم. در خانواده مهربان بود، نسبت به همسران خود هيچ گونه خشونتي نمي كرد و اين بر خلاف خلق و خوي مكيان بود. او به حسن معاشرت با زنان توصيه و تاكيد مي كرد و مي گفت: همه مردم داراي خصلتهاي نيك و بد هستند، مرد نبايد تنها جنبه هاي ناپسند همسر خويش را در نظر بگيرد و همسر خود را ترك كند، چه، هر گاه از يك خصلت او ناراحت شود خصلت ديگرش مايه خشنودي اوست و ايندو را بايد با هم به حساب آورد. او با فرزندان و با فرزندزادگان خود فوق العاده عطوف و مهربان بود، به آنها محبت مي كرد، آنها را روي دامن خويش مي نشاند، بر دوش خويش سوار مي كرد، آنها را مي بوسيد و اينها همه بر خلاف خلق و خوي رايج آن زمان بود. مي گفت: «خداوند كراهت دارد كه بنده را ببيند كه براي خود نسبت به ديگران امتيازي قائل شده است.